چند روز پیش رفته بودم دیدن یکی از رفقا که از کربلا برگشته بود....ایشون با مادرشون رفته بودند کربلا...
می گفت وقتی وارد بین الحرمین شدیم مادرم احساساتی شد و با یه سوزی گفت:
ادامه مطلببرچسب : فکرشم نمیکردم عاشق بشم,آه فاتح قلبم فکرشم نمیکردی,رمان حتی فکرشم نمی کردم, نویسنده : eazf060 بازدید : 170